English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3917 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redirect U دوباره راهنمایی کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
directing U راهنمایی کردن
airt U راهنمایی کردن
conduce U راهنمایی کردن
instruction U راهنمایی کردن
instructions U راهنمایی کردن
heralding U راهنمایی کردن
guided U راهنمایی کردن
heralds U راهنمایی کردن
guides U راهنمایی کردن
misguide U بد راهنمایی کردن
heralded U راهنمایی کردن
herald U راهنمایی کردن
marshal U راهنمایی کردن با
marshaled U راهنمایی کردن با
guide U راهنمایی کردن
marshaling U راهنمایی کردن با
marshalled U راهنمایی کردن با
marshals U راهنمایی کردن با
lead U رهبری کردن راهنمایی
misdirect U راهنمایی غلط کردن
guides U راهنمایی کردن غلاف
misdirects U راهنمایی غلط کردن
guided U راهنمایی کردن غلاف
misdirecting U راهنمایی غلط کردن
misdirected U راهنمایی غلط کردن
leads U رهبری کردن راهنمایی
instructs U اموختن به راهنمایی کردن
guide U راهنمایی کردن غلاف
instructing U اموختن به راهنمایی کردن
instructed U اموختن به راهنمایی کردن
instruct U اموختن به راهنمایی کردن
directs U مستقیم راست راهنمایی کردن
guide U راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilot U راهنمای ناو راهنمایی کردن
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
directed U مستقیم راست راهنمایی کردن
direct U مستقیم راست راهنمایی کردن
piloted U راهنمای ناو راهنمایی کردن
guided U راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilots U راهنمای ناو راهنمایی کردن
guides U راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacon U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
beacons U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
to bow in or out U با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
call time U تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
lead U راهنمایی کردن هدایت کردن
cue U : اشاره کردن راهنمایی کردن
steer U راهنمایی کردن هدایت کردن
steer U هدایت کردن راهنمایی کردن
cues U : اشاره کردن راهنمایی کردن
leads U راهنمایی کردن هدایت کردن
steered U هدایت کردن راهنمایی کردن
usher U راهنمایی کردن یساولی کردن
steered U راهنمایی کردن هدایت کردن
ushering U راهنمایی کردن یساولی کردن
ushers U راهنمایی کردن یساولی کردن
steers U هدایت کردن راهنمایی کردن
steers U راهنمایی کردن هدایت کردن
ushered U راهنمایی کردن یساولی کردن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refills U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refill U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
redistributing U دوباره پخش کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
rewake U دوباره بیدار کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
reproduced U دوباره چاپ کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
retranslate U دوباره ترجمه کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
restart U روشن کردن دوباره
revalidate U دوباره پادار کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
resorb U دوباره جذب کردن
relive U دوباره تجربه کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
republish U دوباره منتشر کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
revise U دوباره چاپ کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
recollect U دوباره جمع کردن
recollected U دوباره جمع کردن
recollecting U دوباره جمع کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
revises U دوباره چاپ کردن
recollects U دوباره جمع کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
revising U دوباره چاپ کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
republish U دوباره چاپ کردن
cold start U دوباره روشن کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
regain U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
recommit U دوباره زندان کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
rejuvenates U دوباره جوان کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
regains U دوباره تصرف کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
remarries U دوباره عروسی کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
reopening U دوباره باز کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
reopens U دوباره باز کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
reopened U دوباره باز کردن
reopen U دوباره باز کردن
remarried U دوباره عروسی کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
redeveloped U دوباره پیشرفته کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com